اشک در چشم، کبابی خوردند
قبل نوشیدن چای،
ذکر اوصاف مرا،
نگران بودم من،
دست بر سینه دم در ايستاد و غذا هیچ نخورد
راستی هم که برادر خوب است.
دست تان درد نکند،
ختم خوبی که به جا آوردید
اجرتان پیش خدا
عکس اعلامیه هم عالی بود،
متن خوبی که حکایت می کرد
ناگهانی رفتم
دعوت از اهل دلان،
روح من شاد کنند و تسلی دل اهل حرم
ذکر چند نام در آن برگه پر سوز و گداز
که بدانند همه،
رخصتی داد حبیب،
آمدم مجلس ترحیم خودم،
همه آنهایی،
همه آنهایی که نمی دانستم،
عشق من در دلشان ناپیداست.
واعظ از من می گفت،
از نجابت هایم،
و به خانم ها گفت:
تا که مجلس بشود سنگین تر
" مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم."
راستی این همه اقوام و رفیق
من که یک عمر گمان میکردم تنهایم و نمی دانستم
من به اندازه یک مجلس ختم،
زندگی برای من همیشه اسان بی نقص یا دقیقا همان طور که انتظارش را داشتم نبوده
من فقط انتخاب کرده ام که در هر شرایطی
خوشبخت و شکر گزار باشم
شاید همه انچه که در زندگی می خواهم را نداشته باشم
اما انقدر مورد لطف خدا هستم
که همه انچه که نیاز دارم فراهم است
به همین خاطر شکر گزارم
زندگی برای من همیشه اسان بی نقص یا دقیقا همان طور که انتظارش را داشتم نبوده
من فقط انتخاب کرده ام که در هر شرایطی
خوشبخت و شکر گزار باشم
سخت ترین نکته درباره ی مشهور بودن اینه که مردم همیشه با تو مهربان هستند
و هر چه بگویی نظرت را تایید می کنند .
حتی اگر کاملا احمقانه باشد
رابرت دنیرو
بزرگترین موفقیت زندگی ام این بوده است که با چشم های خودم ببینم
که چه طور فراموشم می کنند
گابریل گارسیا مارکز
آمـدي، جـانـم بـه قـربـانـت ولــي حـالا چـرا
بی وفا،حـالا کــه من افـتــاده ام از پـا چـرا
نوشـدارويي و بعـد از مرگ سهـراب آمدي
سنگدل اين زودتر مي خــواستي، حالا چـرا
عـمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيست
من که يک امروز مهـمـان توام، فـردا چـرا
نـازنـيـنا مـا بـه نـاز تـو جـوانـــي داده ايــم
ديگـر اکنون با جوانان ناز کـن، بـا مـا چـرا
وه کـه بـا ايـن عـمرهـاي کـوتـه بي اعـتبار
اين همه غافل شدن از چون مني شيدا چـرا
شورفرهادم به پرسش سر بزير افکنده بود
اي لـب شـيـرين جـواب تـلخ سربالا چـــرا
اي شب هجران که يکدم در تو چشم من نخفت
اين قدر با بخت خواب آلود من، لالا چـرا
آسمان چـون جمع مشتاقان پريشان مي کند
در شگـفـتم من نمي پاشد ز هـم دنــيـا چـرا
در خـزان هـجر گـل اي بلبل طبع حــزين
خامُـشي شـرط وفـاداري بـود، غـوغـا چـرا
شهـريارا بي حبـيب خود نمي کردي سفر
اين سفـر راه قـيامت مي روي، تـنهـا چـرا
خوشبختی ما در سه جمله خلاصه می شود
تجربه از دیروز*استفاد از امروز*امید به فردا*ولی حیف که ما به سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم حسرت دیروز*اتلاف امروز*ترس از فردا* --------------------------------------------------------------------*زندگی را تو بساز نه بدان ساز که سازندو پذیری بی حرف زندگی یعنی جنگ تو بجنگ زندگی یعنی عشق تو بدان عشق بورز* -------------------------------------------------------------*گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود زندگی*عشق*اسارت*قهر* آشتی همه بی معنا بود*